دکتر سید عیسی مسترحمی
خبر ز دعوت «هو» داد باد صبا
برات قافله، او داد، کرب و بلا
ضیاء و نور الهی قرین قافله شد
فزون ز صد دل اگر بود، یک دله شد
به لطف حضرت ارباب و دعوت مولا
نه همتّی و نه قسمت به دعوت است اینجا
دلی نمانده و صد دل که همره آمده بود
هزار چشم تری زآن میان که بدرقه بود
نماز صبح به مهران، چه خوش یاد است
طنین صاحب عصر است، رمزمرصاد است
گذر ز مرز خودیت نمودن است اینجا
ندای نصرت مولی شنودن است اینجا
به تحفه ای و هدیّت سلام آوردیم
ز دختری و ز عمّه پیام آوردیم
ولیّ نعمتمان شهسوار مشهد عشق
به عشق پدر و پسر، نمود ما را عتق
مشو قَنوط در اینجا، بیا و بگشا کف
شویم عازم جنّت، ز آستان شاه نجف
قدم زنان ز أبان تا حریم خواهم رفت
به زیر لب به زمزمه یاکریم خواهم رفت
بگیر اذن الهی، قدم به مسعی نِه
به ردّ پای عقیله نگر، بر آن پا نِه
عزیز، اگر که دو پایت الیم آبله شد
ببین زعشق حسین است و سدّ هر گِلِه شد
غروب روز سوّم ونزدیک، رؤیت یار
به سان صحنه محشر شلوغ و پر زغبار
نگه به گنبد آقا چه تاب می خواهد
تحمّل غم اصغر، رباب می خواهد
بیا که إذن ورودی ز ساقیش گیریم
اگر نداد إجازت، به پای او میریم
امامیان ، صلواتی به یاد پیر خمین
نصیبمان شود هرساله اربعین حسین